‏سوز هوا هم تاثیری روی داغ بودن مغزم نداشت. لعنت به افکار بد که وقتی هجوم میارن مثل موریانه مغزتو سوراخ می کنند..
تصمیم گرفتم با یه بستنی به این حالت بد پایان بدم. پس به نزدیک ترین کافه رفتم و الحق که بستنی کارساز ترین ماده مخدر برای حال خوب..🍨🍦😍

‏بستنی وانیلی با یه شات قهوه تلخ. مزه تلخ و شیرینش جوری مغزمو جابه جا کرد که حال بد و افسردگیم برای لحظه ای کاملا محو شد.
اولین باری بود که با درمانده ترین حالت و تنها می رفتم کافه..

‏انقدر که فضای آروم و دنج کافه با مزه عجیب و متفاوت بستنیش انرزی نداشتمو بهم برگردوند. حداقل می تونم بگم تا دو سه روز شارژم🍨🍦

‏امروز برای اولین بار سوار ماشین گلاره شدم. با اون حالت مفلس و درمانده ای که از سالن زدم بیرون و حرکت غیر منتظره توقف یک عدد پراید هاچبک سفید و صدا زدن اسمم شوک جالبی بود.
شاید با گلاره تو این پنج ماه یکی دو بار سلام کردیم.😊